امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه

محمد فردوسی

امسال هم نوکر حسابم کردی آقا
بد بودم امّا انتخابم کردی آقا

در مجلس روضه مرا هم راه دادی
یک بار دیگر مستجابم کردی آقا

اصلاً نگفتی که برو ، برگرد ، جا نیست
آه از خجالت خیسِ آبم کردی آقا

کوهِ گناهم را تو نادیده گرفتی
با لطف خود غرق ثوابم کردی آقا

مثل همیشه آبرویم را خریدی
پیش همه عالی جنابم کردی آقا

از اولش کارِ تو ذرّه پروری بود
در آخرش هم آفتابم کردی آقا

بالِ فرشته فرشِ راهِ عرشی ام شد
تا «خادم الزّهرا» خطابم کردی آقا

زهرا نوشت و پای آن را مُهر کردی
با این قباله کامیابم کردی آقا

یک «آه مادر» گفتی و آتش گرفتم
از میخ در گفتی کبابم کردی آقا

******************************

مجتبی قاسمی

فتنه ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه
مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه

پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من
شعله ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه

یک لگد بر در گرفته ثلثی از سادات را
پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه

ناله ی حیدر بیا شد ناله ی فضه بیا
اوج غم اینجاست برگرد ای عزیز فاطمه

پشت در زهرا صدایت کرد مهدی جان بیا
منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه

مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید
شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه

روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی
رد خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه


******************************
محمود ژولیده
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه
بیدار نشد این دل غفلت زده تا چند
هشدار بر این دیدۀ حسرت زده تا چند

از نفسِ خطاکار و ز ابلیسِ جفاکار
تبریک بر این قلب مصیبت زده تا چند

من غایبم از محضر نورانی اَت ای یار
غایب ز تو این حاضرِ غیبت زده تا چند

گاهی تو کنار من و من در پی دیدار
گم گشته در این وادیِ غربت زده تا چند

ای وای از این چشم و از این قلب گرفتار
گمراهیِ این دیدۀ صورت زده تا چند

ایکاش که من هیئتیِ فاطمه باشم
هم صحبتیِ مَردمِ هیئت زده تا چند

ما را تو مگر کرب و بلایی بنمایی
ای منتقم کوچه و گودال کجایی

*******************************

قاسم نعمتی

با گریه مانوسم نه یک ماه و دو ماهی
شد گریه ام باب فیوضات الهی

هر روز و شب کارم سلامِ برحسین است
با این امیدی که کنی سویم نگاهی

من بار ها دیدم که با یک قطره ی اشک
با آبرو گردید ، عبدِ رو سیاهی

شرمنده ام یک عمر قلبت را شکستم
در زندگی ام نیست روزِ بی گناهی

اصلاً محبت های تو بد عادتم کرد
تنبیه کن این بی ادب را گاه گاهی

دردِ دلم را جز شما با که بگویم
تنها تو هستی که برایم تکیه گاهی

پایانِ کارم گشته و رویت ندیدم
واکن ز قلبم رو به سوی خویش راهی

آقا قسم بر صورت نیلیِ مادر
آن چهره ای که دارد از سیلی گواهی

آقا قسم بر خانه ای آتش گرفته
آنجا که پشت در به پا شد قتلگاهی

ای انتقامِ کشته ی مسمار بر گرد
جانِ گرفتارِ در و دیوار برگرد

*******************************

سید محمدحسین حسینی
مدح و بستر شهادت

یقینا در محبت هیچ کس مادر نخواهد شد
و بی شک مادری صدیقه ی اطهر نخواهد شد

کسی را با تو یارای تقابل نیست مادر جان
تمام سوره ها یک آیه از کوثر نخواهد شد

غبار چادرت پیغمبری از جنس آیینه است
هرآنکس با تو ایمان آورد کافر نخواهد شد

قیامت چیست غیر جلوه ی زهرایی زهرا
بدون مادر ما تا ابد محشر نخواهد شد

دعا کن مادرم گاهی برای خود پس از مردم
مگو با من که احوالت از این بهتر نخواهد شد

هم از مسمار معلوم است هم از دوده ی دیوار
یقین دارم در این خانه دیگر در نخواهد شد

هزاران بیت شعر فاطمی گفتیم باور کن
یکیشان هم (مدینه شهر پیغمبر) نخواهد شد


**************************
سید مجتبی شجاع

روزیکه رسد امید دلها از راه
در سینه ی کس نیست دگر ناله و آه
یا فاطمه آن روز همه می آیم
با مهدی تو مدینه إن شاالله



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)امام زمان (عج) وفاطمیه
[ 1 / 12 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) - وداع با فاطمیه

در وادی فراقِ تو ما جا گرفته ایم
از دردِ دوری ات همه ی ما، گرفته ایم

زانو بغل گرفته، مُدام گریه می کنیم
با سیلِ اشک جلوه ی دریا گرفته ایم

لایق نبوده ایم ولی فاطمی شدیم
با نوکری فاطمه معنا گرفته ایم

از برکت دعای تو  و لطفِ مادرت
دیگر مسیر پاکی و تقوی گرفته ایم

صاحب عزایِ فاطمه بغضت شکسته شد
تا که سراغ مادرتان را گرفته ایم

دارد بساط فاطمیه جمع می شود
این شامِ آخری، فقط إحیا گرفته ایم

این گریه هایِ اندکِ ما را قبول کن
این گریه را، زِ حضرت زهرا گرفته ایم

با این دو قطره اشکِ عزایی که ریختیم
توشه، برای وحشتِ فردا گرفته ایم

در فاطمیه بحرِ کرم موج می زند
ما خرجیِ محرم خود را گرفته ایم

ای با وفا به مجلسِ ما هم سری بزن
آقا بیا که روضه ی سقا گرفته ایم

شاعر : ؟؟؟؟؟؟



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) - وداع با فاطمیه مهدی وحیدی
[ 27 / 1 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان(عج) و فاطمیه



ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺰﺍ، ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺰﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺭﻭﺿﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﺑﺮ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺳﻪ ﯼ ﺩﻝ ﻣﻦ ﭘﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻮﺩ
ﮐﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﮔﻮﯾﺎ ﮐﻤﯽ ﺯ ﺍﺷﮏ ﺷﻤﺎ ﺭﺯﻕ ﻣﺎ ﺷﺪﻩ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺷﻮﻡ ﻓﺪﺍﯼ ﺻﺪﺍﯾﺖ، ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

"ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ" ﺷﺪﻩ ﺫﮐﺮﻣﺪﺍﻡ ﺗﻮ
ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻧﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺩﺭ ﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ ﻣﺎﺩﺭﺕ
ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻻ‌ﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺣﺮﻑ ﮐﻔﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺩﻟﺘﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﮐﺮﺑﻼ‌
ﺑﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ‌ﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺣﻤﺖ ﮐﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ


مصطفی هاشمی نسب



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: امام زمان(عج) و فاطمیه مهدی وحیدی
[ 23 / 1 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان(عج) و فاطمیه

مناجات آقا با مادر

ای آفتاب روشن و پرنور خلقت
وی ماسوا را معنی و منظور خلقت

یا فاطمه ای آن که تو ام الکتابی
دنیا تمامی ذرّه و تو آفتابی

ای یازده آئینه در آئینۀ تو
وی منبع نور خدائی سینۀ تو

من معنی و منظور منشور تو هستم
من آخرین آئینۀ نور تو هستم

شد نام تو ذکر لب هر روز و شامم
برتو درود من ، نثار تو سلامم

ای مادر غمگین و هجده سالۀ من
نذر تو باشد تا قیامت نالۀ من

من مهدیم ماتم نشین غربت تو
تنهای تنهایم کنار تربت تو

سیل سرشکم گر دهد امشب امانم
تنها مصیبت خوان این قبر نهانم

بغض نهان من گره شد در گلویم
بگذار تا درد دل خود را بگویم

گریم بیاد آن همه صبر تو مادر
هر شب شدم پروانۀ قبر تو مادر

صحن دل و جانم سیه پوش تو باشد
اشکم چراغ قبر خاموش تو باشد

اشک امیر المومنین اینجا چکیده
بر تربتت از اشک او لاله دمیده

من از خزان باغ تو آتش گرفتم
در شعله های داغ تو آتش گرفتم

عمری است می سوزم ز داغ و ماتم تو
آتش گرفته جانم از عمر کم تو

آنان که پهلوی تو را مادر شکستند
دستان بابای مرا پیش تو بستند

در بین دود و آتش و دیوار خانه
دشمن چرا می زد تو را با تازیانه

خون دل از غم های تو جن و ملک خورد
برگوشۀ چشمت چرا زخم فدک خورد

تو نخل ایثار ولی بازو شکسته
آسوده باش ای مادر پهلو شکسته

من وارث شمشیر تیز انتقامم
مادر دعا کن بر ظهور و بر قیامم

از بس ز داغ تو قرین آه و دردم
در هر نمازم قاتلت را لعن کردم

عهد وفائی بسته ام با دوست مادر
حکم ظهور من به دست اوست مادر

سید هاشم وفایی 



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: امام زمان(عج) و فاطمیه مهدی وحیدی
[ 22 / 1 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مام زمان(عج) و مناجات فاطمیه


ای نوحه گر فاطمه ...تقدیم شما
ای تاج سر فاطمه...تقدیم شما
سرمایه ی ما همین دو قطره اشک است
آنهم...پسر فاطمه ...تقدیم شما

سید مجتبی شجاع
 

 

*******************

وقتی که نقش روی تو لبخند می شود
زیباترین بهشت خداوند می شود

امسال هم گذشت و زمستان بهار شد
هر سال ما بدون تو اسفند می شود

یک لحظه بی تو... آه... که سخت است زندگی
با تو تمام عمر خوشایند می شود

حس میکنم که نام تو را باز برده است
وقتی دهان پر از شکر و قند می شود

مثل تو مهربان پدری یا اباالرحیم
کی بیقرار این همه فرزند می شود

بازآ که زیر پای تو از خون هر شهید
خاک شلمچه دجله ی اروند می شود

آیا زمان آمدنت در سپاه تو
سهمم پلاک و چفیه و سربند می شود؟

آخر ز راه میرسی ای وعده ی خدا
آری... هر آنچه را که نوشتند می شود

**

بکبار اگر تو روضه بخوانی بهشت ما
با روضه ی مدینه همانند می شود

حتی میان روضه زهرا بگو حسین
مادر خودش ز کار تو خرسند می شود

محمد بیابانی

*******************


الا که صاحب عزای تمام غم هایی
دوباره فاطمیه آمده؛ نمی آیی؟

به ما نگاه کن ای ساحل نجات بشر
تو را طلب کند این دیده های دریایی

کجا سیاه، به تن کرده ای غریبانه
کجا به سینه خود می زنی به تنهایی

کجا شبیه علی سر به چاه غم بردی
کجا شبیه علی روضه خوان زهرایی

برای گریه به غم های مادرت آقا
نه اینکه فکر کنم، مطمئنم اینجایی

شنیده ایم که گفتید روضه خوان باشیم
به روی چشم؛ هرآنچه شما بفرمایی

شنیده ایم زمین خورده است مادرتان
در آن دمی که به در خورد ضربه پایی

محمد بیابانی

*******************


دلم در هوای شما بود کاش
سرم خاک پای شما بود کاش

نه تنها فقط خاک پای شما
که گرد عبای شما بود کاش

شده قلب من خانۀ این و آن
در این خانه جای شما بود کاش

کس دیگری را پرستیده ام
خدایم خدای شما بود کاش

هوایی که با آن نفس میکشم
هوای سرای شما بود کاش

به لب ها کنار دعاهایمان
کمی هم دعای شما بود کاش

نگاهم به دستان بی دست هاست
نگاهم گدای شما بود کاش

شب جمعه ای در جوار خودت
دلم کربلای شما بود کاش

و این روزها در غم مادر از
عزادارهای شما بود کاش

قیامت دلم حسرت از این خورد
که وقف عزای شما بود کاش

محمد بیابانی

******************


از دوری ات هر کس دلی غمگین ندارد
تنها نه اینکه دل ندارد دین ندارد

این جمعه هم رفت و خبر از تو نیامد
امسال دیگر جمعه بعد از این ندارد

تنها به شوق جمعه های آن وگرنه
اسفندمان شوقی به فروردین ندارد

این سالها که آمدند و بی تو رفتند
آقا بگو دنبالشان نفرین ندارد؟

ای شاه! ما مشتی اسیریم و یتیمیم
جز تو کسی را این دل مسکین ندارد

این چند ساله جامه ی عیدم سیاه است
کاری دلم با جامه رنگین ندارد

پهلوی مادر چهره و بازوی مادر
تا برنگردی دردشان تسکین ندارد

**

دشمن ز کوچ یاس دیگر مطمئن است
دلشوره ای از بابتش گلچین ندارد

محمد بیابانی

******************

بیا که چشم به راه تو چشم آدم هاست
و پیش پای تو از اشک، خیر مقدم هاست

غروب روز فراقت طلوع خوشحالی ست
زمان آمدنت وقت رفتن غم هاست

شبیه نار و جحیم اند جنت و فردوس
بهشت های بدون تو چون جهنم هاست

برای فاطمه بیش از حسین می باری
چرا که فاطمیه مادر مُحرم هاست

مدینه نقطه ی آغاز غصه های تو و
مدینه لحظه ی مرگ تمام ماتم هاست

برو مدینه و بیرون کن آن دو را از خاک
که چشم زخم دل ما به دست مرهم هاست

***

تو یک شب از کفن و دفن و غسل، روضه بخوان
چرا که خواندن این روضه کار مَحرم هاست

محمد بیابانی

******************

عیدی رسیده است که در آن امید نیست
صدها بهار هم برسد، بی تو عید نیست

تکراری و شبیه به هم، چون گذشته ها
امسال هم اگر تو نیایی جدید نیست

با جمعه سال آمد و با جمعه می رود
با این حساب آمدنت هم بعید نیست

هربار دوره میکنم این سالنامه را
جز حسرت ظهور تو در سررسید نیست

مارا ببخش اگر دلمان در سیاهی است
یا چشممان ز اشک فراقت سپید نیست

یک روز می رسد که تو از راه می رسی
آن روز قبر مادر تو ناپدید نیست

در خانه ای که مجلس ختم رسول بود
او را زدند... آه... که گفته شهید نیست

محمد بیابانی 



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: مهدی وحیدی
[ 11 / 1 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(ع) در فاطمیه


      به لب ها زمزمه پس کی می آیی؟
      به غم ها خاتمه پس کی می آیی؟
      برای مادرت تو گریه کردیم
      عزیز فاطمه پس کی می آیی؟

*********************

      ای دیده خون ببار نیامد نگار ما
      آخر سحر نگشت شب انتظار ما

      یا ذالکرم به غربت عشاق رحم کن
      کی می رسی به داد دل بی قرار ما

      صاحب عزا به مجلس ما هم سری بزن
      رحمی نما بر این جگر داغدار ما

      ای کاش گریه وا کند این دیده بنگرم
      در مجلس عزا تو نشستی کنار ما

      بیمار رو به قبله شدیم از فراق تو
      دیگر ز اشک و گریه گذشت است کار ما

      یا صاحب البکاء سبوئی حواله کن
      خشکانده است گناه دو ابر بهار ما

      سوگند بر نوای حسین جان فاطمه
      باشد گدائی حرمت اعتبار ما

      خیمه زدی به چادر خاکیِ مادرت
      تا درس نوکری بدهی بر تبار ما

      ای کاش با دعای شما تا خدا رویم
      همراه تو زیارت کرب و بلا رویم

    سید مجتبی شجاع

*********************

      این روزها نوای دلم مادری تر است
      هركس كه یار من بشود یار حیدر است

      گاهی شما شبیه به من گریه می كنید
      در فاطمیه اشك شما فاطمی تر است

      ای صاحبان ناله خدا خیرتان دهد
      سوز شما هماره تسلّای مادر است

      در خیمه ام اقامه ، عزایش كه می كنم
      مهمانِ روضه ام ز علی تا پیمبر است

      یاد شكسته پهلوی او می كُشد مرا
      زهرا فرشته ای است كه بی بال و بی پر است

      تا گریه می كنم كه چرا قامتش خمید
      احساس می كنم كه چنان سایه بر سَر است

      آری خودش تسلّیِ غمدیدگان شود
      با اینكه چشم پر گُهرم حوض كوثر است

      هرگاه یاد درد دل مجتبی كنم
      اسرار او به پیش نگاهم مُصَوّر است

      مادر! هنوز خیمه نشینِ تو مانده ام
      گویی هنوز معركۀ كوچه و در است

      ای مادرم! دعا كن و یا منتقم بخوان
      اَمَّن یجیب گو كه مُجیب تو داور است

      طی می كنم ز كعبه مسیر مدینه را
      از كربلا شروع كنم زخم سینه را

      قاسم نعمتی

*********************

      کشتی دل به گل نشست بیا
      تکه تکه شد و شکست بیا

      مثل آبی که در کف دست است
      دینمان می رود ز دست بیا

      در زمین بیشتر ز هر عصری
      قحطی آدم آمدست بیا

      همۀ این قبیله دور از تو
      می شود قوم بت پرست بیا

      چهارده قرن می شود آقا
      مادرت چشم بر در است بیا ...

     محمود ژولیده

*********************

      تو فاطمه ای جلوه ی انوار الهی
      تو فاطمه ای بی بدل و لا یتناهی

      تو قبله و دلها همه تا کوی تو راهی
      عالم شده با نور تو روشن، به نگاهی

      زهرایی و دنیا شده در کار تو مبهوت
      دنیا نه فقط، عرش، سما، عالم لاهوت

      از درک بشر منزلت توست فراتر
      تفسیر کند قدر تو را سوره ی کوثر

      تو فاطمه ای روح و دل و جان پیمبر
      بسته ست به جانِ تو، همه هستی حیدر

      جان تو شده بسته به جان علی آری
      در یاری او از همگان افضلی آری

      حالا شده این شهر عزاخانه ی‌ مولا
      آتش زده نمرود به کاشانه ی مولا

      در شعله شدی آه تو پروانه ی‌ مولا
      ای وای از این حال غریبانه ی‌ مولا

      جان تو و جان علی آرام نداری
      پهلوت شکسته ولی آرام نداری

      مانع شده ای یک تنه از بُردن حیدر
      تو در وسط کوچه شدی جوشن حیدر

      کی گشت جدا دست تو از دامن حیدر؟
      حیران شده از غیرت تو دشمن حیدر

      پس دید که با تو نبرَد راه به جایی
      وقتی که تو این گونه به سوی علی آیی

      بستند کمر آن همه بر کشتنت این بار
      در کوچه چهل تن همه آماده ی پیکار

      طوفان بلا بود و تو دلخسته و بی یار
      شد غرق به خون از غم تو دیده ی مسمار

      گفتند که با کشتن تو کار تمام است
      گفتی که نه این مرحله آغاز قیام است

      با قامت خم دست به دیوار گرفتی
      ناگه مدد از حیدر کرار گرفتی

      در دست که سر رشته ی‌ پیکار گرفتی
      آرامش از آن خصم ستمکار گرفتی

      در سینه ی‌ تو آه جگر سوز، علی گفت
      چشمان پر از خون تو آن روز علی گفت

      برپای نمودی وسط کوچه قیامت
      جان دادی و جان ولی ات ماند سلامت

      ای خون تو احیاگر اسلام و امامت
      آخر به سرانجام رسد اشک مدامت

      یک جمعه سحر منتقمت می رسد از راه
      بر پرچم او نقش "علیً ولی الله"

     محمد ناصری



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(ع) در فاطمیه مهدی وحیدی
[ 11 / 1 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان وفاطمیه


مردیم بسکه جاری چشم ترت شدیم
تا روضه ات شنیده و خاکسترت شدیم

ما بَرده ایم قیمت ما را تو داده ای
روز ازل که دربه در مادرت شدیم

ما را قنوت دست تو پرواز داده است
وقتی که جلد حلقه ی انگشترت شدیم

ما را غبار چادر خاکی حیات داد
تا روضه خوان مادر نیلوفرت شدیم

بوی مدینه می وزد از گریه های تو
مردیم بسکه جاری چشم ترت شدیم

حسن لطفی

*************************

بی تو بهار ما همان فصل خزان است
باد بهاری شعله ی آتشفشان است

در جاده ایم و پای رفتن را نداریم
بار فراق تو به دوش ما گران است

عمری گذشت و رنگ ساحل را ندیدیم
از بس که این دریای هجران بی کران است

نشکست بغض انتظار ... اشکی نیامد
در چشم، خار و در گلو هم استخوان است

گر چه بدیم آقا مگر ما دل نداریم؟
فیض تماشای تو سهم دیگران است

حق داری اصلاً رو بگردانی تو از ما
زیرا دل ما جای عشق این و آن است

اوضاع درهم برهم آلودگان را
وقتی که می بینی چه حاجت بر بیان است

مردم همه دنبال عیش و نوش خویشند
هر کس که می بینی به یک جایی روان است

مردم! بترسید از عذاب ناگهانی
وای از عذابی که هجومش ناگهان است

عید و خوش آمد گویی و شادی نداریم
وقتی که پای فاطمیّه در میان است

حرمت نگه دارید عزادار است آقا
از داغ مادر گریه هایش بی امان است

تا که بلا نازل نگردد، مثل زهرا. ..
.... دست دعای او به سمت آسمان است

ای وای مادر، وای مادر، وای مادر
هر صبح و ظهر و شب ـ سه وعده ـ روضه خوان است

با اشک، روی قبر مخفی می نویسد
مادر چرا دنیا به ما نامهربان است؟!

محمد فردوسی



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان وفاطمیه مهدی وحیدی
[ 7 / 1 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان(ع) در فاطمیه


حال ما دنیا نشینان بی تو اصلاً خوب نیست
بی تو در دنیای ما جز فتنه و آشوب نیست

باغ های این حوالی را همه سرما زده
دور از خورشید هرگز حاصلی مرغوب نیست

خوب می دانم شبیه عاشقانت نیستم
خوب می دانی که اوضاع دلم مطلوب نیست

قلبم از فرط گنه ویرانه شد ، پس لاجرم
جایگاه چون تو شاهی خانه ی مخروب نیست

بی تو آداب مسلمانی دگرگون گشته است
شیعه ی این روزها چندان به تو منسوب نیست

دیده آلوده ، دل آلوده ، نفس آلوده ، آه
جز تو امیدی برای بنده ی معیوب نیست

کاش می شد خاک پایت سرمه ی چشمم شود
آخر این مژگان من کمتر که از جاروب نیست

با تمام این سخن ها کاش برگردی نگار
کاسه ی صبر من بیچاره چون ایوب نیست

مادرت در کوچه ها فریاد زد مهدی بیا
زودتر برگرد حال و روز مادر خوب نیست

مصطفی هاشمی نسب

*******************


دمی که منجی عالم ظهور خواهد کرد
ز کوچه های مدینه عبور خواهد کرد

نگار، نامه ی اعمال عاشقانش را
دوباره بهر گزینش مرور خواهد کرد

هنوز موسی عمران نشسته در سینا
که نور عشق تجلا به طور خواهد کرد

قیام قامت قائم  قیامتی دارد
که خود اشاره به یوم النشور خواهد کرد

که یاد منتظرانی که خفته اند به خاک
دعا به اهل قبورالسرور خواهد کرد

زمانه بد شد، در حیرتم، چو یار آید
به ذهن خلق چه فکری خطور خواهد کرد

بنی سقیفه مبادا درش بسوزانند
که او مقابله با ظلم و زور خواهد کرد

پی اقامه ی حق آن مجاهد علوی
مدد طلب ز خدای غفور خواهد کرد

گرش شناخته ای نیست حاجت دیدن
که محرمت به حریم حضور خواهد کرد

عمل ملاک بود بر دوستان مهدی را
وگرنه دامنش از دست، دور خواهد کرد

بگو به زائر ظلمت نشین که آن خورشید
بقیع فاطمه را غرق نور خواهد کرد

فدک ستانده ز غاصب، قباله ای دیگر
بنام نامی زهرا صدور خواهد کرد

تو ذره ای و ((کلامی)) به شعر غره مشو
که دوست دوری از اهل غرور خواهد شد

ولی الله کلامی زنجانی

 

 



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: امام زمان(ع) در فاطمیه مهدی وحیدی
[ 23 / 12 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در ایام فاطمیه


      آمد محرّم علی و ماه فاطمه
      آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
      
      با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام
      بازآي خون فاطمه خونخواه فاطمه
      
      بازآي تا تو روضه بخواني برايمان
      با هاي هايِ گريه ي جانکاه فاطمه
      
      بي شک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر
      بالاي قبر محسن شش ماهه، فاطمه
      
      آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
      بعد از نبي سلوک الي الله فاطمه
      
      پشت در و کنار بقيع و به روي ني
      معنا شده ست سرِّ فديناه فاطمه
      
      محشر، به پاست روضه ي ارباب بي کفن
      پيراهني ست کهنه به همراه فاطمه
      
      دارد به روی دست، دو دست قلم شده
      دستی که در مقام شفاعت علم شده
      
      یوسف رحیمی


**************************


      آقا سلام ؛ جمعه ی دلگیرتان بخیر
      قد قامت العزا ؛ غم تکبیرتان بخیر
      
      این جمعه هم براق تو را زین نکرده اند
      صبح غلاف کرده ی شمشیرتان بخیر
      
      دارد که آه میکشد و درد میکشد
      در این فراق رشته ی تدبیرتان بخیر
      
      جمعه ، تمام دشت پر از برکه های توست
      این جمعه نیست رحمت بی انتهای توست
      
      گرچه وظیفه ای ست برایت دعا کنم
      اما ظهور چشم به دست دعای توست
      
      این دردها که درد من است و گناه من
      همواره مایه ی غم و شرم و حیای توست
      
      اصلا بیا که گریه بریزم به پای تو
      حالا که فاطمیه بهار عزای توست
      
      آقا سلام گریه به چشم تر شما
      پایین نیامده ست تب مادر شما
      
      امروز هم که پا شده و راه میرود
      با پهلوی شکسته به دور و بر شما
      
      با اینکه بهتر است ولی میکشد تبش
      ذکر بلند ماه نمی افتد از لبش
      
      با اینکه فرصتش کم و کارش زیاد هست
      اما رها نمیشود از دست زینبش
      
      آقا کمک کنید غمش پیر کرده است
      او را ز مردمان سیر کرده است
      
      آقا کمک کنید هنوز هم به پشت در
      چیزی میان بال و پرش گیر کرده است
      
      بر شانه ی شکسته ی خود آه می برد
      هی درد را به زحمت خود راه می برد
      
      تا اینکه خوب خوب بگوید که چه گذشت
      همسایه را به جانب درگاه می برد
      
      نبضش چطور میزند این روز آخری
      گل کرده باز در دلش احساس مادری
      
      زینب ببین که چشم به راه تو مانده است
      تا که لباس رفتن او را بیاوری
      
      یک قایق شکسته که پارو نمیزند
      آخر پری که دست به جارو نمیزند
      
      یک مادری که دست به دیوار می رود
      دیگر به شانه های زمین رو نمیزند
      
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) در ایام فاطمیه مهدی وحیدی
[ 21 / 12 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان(ع) در فاطمیه


       
      تو را به زمزمه و اشک های مادرتان
      بیا ظهور تو آقا شفای مادرتان
      
      صدای آمدنت بین کوچه ها پیچید
      ببین به لرزه فتاده صدای مادرتان
      
      قنوت امشب زهرا تو را بهانه کند
      و یاس میچکد از ربنای مادرتان
      
      به حق چادر خاکیِّ فاطمه برگرد
      که مستجاب بگردد دعای مادرتان
      
      همیشه فصل دلم فاطمیه می ماند
      سری نمیزنی در عزای مادرتان؟
      
      میان خیمه سبزت تو روضه میگیری
      تسلی دل حیدر برای مادرتان
      
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
      
      **********************
      
      
      بس که برای مادرتان سینه میزنم
      با هر نوای مادرتان سینه میزنم
      
      از بچه های رایتَ العباس هستم و
      هستم گدای مادرتان ؛سینه میزنم
      
      هر شب میان هیئت تان شور میدهم
      جانم فدای مادرتان ؛سینه میزنم
      
      من با ردیف سوز دل و آه و زمزمه
      مثل دعای مادرتان سینه میزنم
      
      اینجا همه مرید و میان دار جبرئیل
      زیر لوای مادرتان سینه میزنم
      
      آری به پشت بند تمام فرشته ها
      با روضه های مادرتان سینه میزنم
      
      راهم اگر به خانه پاکش نمیدهید
      پشت سرای مادرتان سینه میزنم
      
      هر فاطمیه با شهدا گریه میکنم
      با ابتلای مادرتان سینه میزنم
      
      هرگز هوای جنت الاعلی نمیکنم
      تا در هوای مادرتان سینه میزنم
      
      سبک و سیاق و پرده و گوشه بهانه است
      بهر عزای مادرتان سینه میزنم
      
      با سینه شکسته علی گفت و جان سپرد
      حالا به جای مادرتان سینه میزنم
      
      در سینه ام جمال علی نقش بسته است
      بس که برای مادرتان سینه میزنم
      
      مجتبی روشن روان
      
      ***********************
      
      
      منی که روز و شب از اشک، چاره می نوشم
      دلم گرفت، از این روزهای خاموشم
      
      فراغتی که فراق تو را زپی دارد
      هزار مرتبه سنگینتر است بر دوشم
      
      بهار می رسد از راه آن زمانی که
      رسد ز کعبه انالمهدی تو بر گوشم
      
      سیاهی دلم از تو اگرچه دورم کرد
      میان روضه ولی با تو زود می جوشم
      
      بدون روضه ببین دست های سینه زنم
      گرفته زانوی غم را میان آغوشم
      
      هزار شکر که تا چند سال عیدم را
      برای مادرت از ابتدا سیه پوشم
      
      بقیع، گریه کن روضه های مادر توست
      کنار تربت زهرا مکن فراموشم
      
      محمد بیابانی
      
      *******************
      
      
      اگر ز قافله دوریم ، خوب میدانیم
      ولی به لطف تو هر سال جا نمی مانیم
      
      و باز هم به نگاه محبتت امسال
      کنار سفره این فاطمیه مهمانیم
      
      هزار فاطمیه رفته و نیامده ای
      نگو که باز بدون تو روضه می خوانیم
      
      بیا که در گذر گردباد این دنیا
      در انتظار شروع بهار و بارانیم
      
      قسم به ساحل چشمان ابری ات عمریست
      به لطف بارش چشم شماست گریانیم
      
      وگرنه مثل بیابان خشک دلهامان
      فقیر روزی این سفره های بی نانیم
      
      از اینکه بار غم مادر تو را دنیا
      به دوش برد ، ولی خم نگشت حیرانیم
      
      به انتقام غم صورت کبود بیا
      که ما کنار شما پیرو شهیدانیم
      
      محمد بیابانی
      
      ********************
      
      
      گر آن یار نگاهی به دل ما می کرد
      گره از کار فرو بسته ی ما وا می کرد
      
      نفسش جان جهان زنده نماید ورنه
      دیگران هم بکنند آنچه مسیحی می کرد
      
      کاش آن عرش نشین پادشه کشور جود
      گذری از ره ما خاک نشین ها می کرد
      
      گویی از صحبت ما سخت به تنگ آمده بود
      داشت با مادر خود فاطمه نجوا می کرد
      
      شاید این زمزمه اش بود که فرزندت کاش
      زود می آمد و زخم تو مداوا می کرد
      
      دوش در لحن سکوتش غم جانکاهی داشت
      غربتش در دل ماتم زده غوغا میکرد
      
      گویی از صحبت ما نیز به تنگ آمده بود
      داشت با مادر خود فاطمه نجوا میکرد
      
      حتم دارم دل اگر از پی نجوایی رفت
      تربت گم شده ی فاطمه پیدا میکرد.....
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
      
      ******************
      
      
      بگو برای رضای شما چه باید کرد ؟
      برای آمدنت جز دعا چه باید کرد
      
      چه سخت می گذرد روزها بدون شما
       بگو برای ظهور شما چه باید کرد
      
      دلم ز کثرت غفلت ز یاد تو مرده
      بدون ذکر تو آب بقا را چه باید کرد
      
      عجیب شهر دل آشفته پر از کدورت شد
      نمانده مهر و خلوص و صفا ...چه باید کرد
      
      شکست عهد من و قلب پاک تو با هم
      مرا بخوانی اگر بی وفا ؛ چه باید کرد
      
      کبوتر حرم خیمه گاه تو نشدم
      چه شد که مانده ام از تو جدا چه باید کرد
      
      عجل اگر برسد رخصتم نفرمایید
       برای رفتن تا کربلا، چه باید کرد
      
      به سینه ای که شکسته چه مرهمی داری
        برای آنکه بگیرد شفا، چه باید کرد
      
      تو را به ناله زهرا، تو را به اشک علی
        برای یاری حق شما چه باید کرد
      
      کسی که دغدغه وصل یار را دارد
      همیشه از گنه و معصیت ابا دارد
      
      کسی که وقت اذان گریه می کند چشمش
      دگر ز دیدن نا محرمان حیا دارد
      
      کسی که می شنود روضه های غربت را
        برای آمدن منتقم دعا دارد
      
      دوباره مرغ دلم روی بام تنهایی
      به لب ترانه یا بن الحسن بیا دارد
      
      برای آنکه بیایی به ما سری بزنی
      دلم توسل بر مادر شما دارد
      
      نگاه ملتمس و ابریم خدا رو شکر
      به راه مانده و دلشوره تو را دارد
      
      شبیه قلب تو این قلبهای خسته ما
      ز داغ فاطمیه تا ابد عزا دارد
      
      مرا به وقت زیارت تو همسفر فرما
      که با تو رفتن کرب و بلا صفا دارد
      
      دل مرا به دم خویش کبریایی کن
      به نام مادر سادات کربلایی کن
      
      ******************
      
      
      غم هجران ز پی اش وصل نگاری دارد
      هر زمستان ز پی خویش بهاری دارد
      
      ظلمت شب به سپیدی سحر ختم شود
      عمر عاشق چه بسا لیل و نهاری دارد
      
      به طواف گل روی تو جهان مفتخر است
      گردش نُه فلک پیر مداری دارد
      
      گو بر آن خائن خود کیش که در خانه ما...
      ....خادم آن است که با ما سر و کاری دارد
      
      هر کسی مانده به پای تو به پایش هستی
      چه غمش آنکه ز عشق تو حصاری دارد
      
      مادرت گفت علی هیزم خشک آوردند
      حق طلب جان محیای شراری دارد
      
      پسر یاس مدینه دل ما را دریاب
      آخرین مرحم سینه دل ما را دریاب
      **
      اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
      
      ******************
      
      
      روزی که آفتاب تو تابیده می شود
      لبخندهای مادرتان دیده می شود
      
      احساس می کنیم که با درد آمدیم
      وقتی بساط فاطمیه چیده می شود
      
      روز حساب وقت عبور از پل صراط
      اعمال با ولای تو سنجیده می شود
      
      در آستان فیض شما بین نوکران
      هر کس مطیع هست پسندیده می شود
      
      فرقی نمی­کند به کنار تو یا که دور
      هر جا کنیم خدمت تو دیده می شود
      
      پای رضای تو که آید گناه خلق
      با گوشه­ی نگاه تو بخشیده می شود
      
      انگار در حریم خودت راه دادی­ام
      وقتی که باز سرشک من از دیده می شود
      
        یک بار شد سوال کنیم یارمان ز ما
      هر روز چند مرتبه رنجیده می شود
      
      وقت سلام مادرتان هست العجل
      مجلس به نام مادرتان هست العجل
      
      **
      اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

      
      ******************
      
      
      گاهی خیال میکنم از من بــــریده ای
      جــایی دگر  نگاردگر برگزیده ای
      
      گاهی خیال میکنم ازاشک چشم من
      تنها نفاق و درد دورویـی خریده ای
      
      گاهی خیال میکنم ازجمعه خسته ای
      آنقدر طعم تلخ غریبی چشیده ای
      
      گاهی خیال میکنم ازگوشه ی بـقیع
      بغضی برای سینه ی من آفریده ای
      
      گاهی خیال میکنم هروقت آمــدی
      اجری برای عاشق درخون تپیده ای
      
      گاهی خیال میکنم ازداغ مــادرت
        مثل حسن چقدرلبت را گزیــده ای
      
      دور ازخیال میشوم و مــیزنم صدا
      هرجاصدا زدم تو صدایم شنیده ای
      
      حسین ایمانی
      
      ******************
      
      
      آقا دلت گرفته و چشمت بهاری است
      از دیده ی تو کوثر احساس جاری است
      
      آقا به یاد فاطمه شوریده می شوی
      آری اساس عشق به زهرا مداری است
      
      عرض ادب به ساحت مادر فریضه است
      این اشکها نشانه ی والا تباری است
      
      ما کارمان دعای فرج خواندن است وبس
      این روزها که کار شما گریه زاری است
      
      روضه کجا گرفته ایی ، ای وارث فدک
      این روضه بی خزان و همیشه بهاری است
      
      بر شیعه زخم خنجرشان کارگر نبود
      این زخم سیلی است که بر شیعه کاری است
      
      آقا شما بپرس : که پهلو شکسته را
      دیگر چه جای هر شب ناقه سواری است
      
      کوچه به کوچه ، شهر ، به صبح ظهورتان
      از خون سرخ مادرتان ، لاله کاری است
      
      احسان محسنی فر
      
      ******************
      
      
      ما سائلیم و نوکریت آبروی ما
      یاایهاالعزیز نظر کن به سوی ما
      
      تا کی برای نافله های سحرگهی
      با خون دل شود دل شبها وضوی ما
      
      گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت
      بر تار موی تو گرهی خورده موی ما
      
      ساقی اشک بر دل ما هم سری بزن
      بوی می طهور تو دارد سبوی ما
      
      همچون نسیم دربدرم می کنی چرا؟
      پس کی رسد به خیمه ی تو جستجوی ما
      
      آیا شود که نیمه شبی بهر درد دل
      بد بگذرانی و شوی هم گفتگوی ما
      
      ای شهریار عشق به نام مقدست
      باشد وصال تو همه ی آرزوی ما
      
      روضه گرفته ایم قدم رنجه ایی کنی
      شاید فتد مسیر عبورت به کوی ما
      
      از لحظه ایی که حرمت مادر شکسته شد
      بعضی نهفته مانده ز غم در گلوی ما
      
      ای نازنین فاطمه برگزد از سفر
      خیمه نشین فاطمه برگرد از سفر
      
      قاسم نعمتی
      
      ******************
      
      عید آمد و بهار دل ما نیامده
      باد صبا ز کوی مسیحا نیامده
      
      فصل بهار،بی گل و سنبل نمی شود
      یعنی چرا مسافر زهرا نیامده
      
      این جمعه هم برای فرج گریه می کنم
      چون حجت الهی دنیا نیامده
      
      در بین گریه گویمش ای دلربای من
      آیا هنوز نوبت فردا نیامده ؟!
      
      گویم به او که بر دل ما هم سری بزن
      با این که بر من این تقاضا نیامده
      
      در دفترم نوشته ام آقا بیا بیا
      امَا هنوز نشانی از امضا نیامده
      
      شاید که من لیاقت دیدن نداشتم
      یک بار هم به خواب من آقا نیامده
      
      محسن بریز اشک جدایی در این زمان
      چون آن غریب خسته ی صحرا نیامده
      
      محسن نصراللهی
      
      *******************
      
      
      به لحظه ای که در آن شعله ها نوا کرده
      برای آمدنت مادرت دعا کرده
      
      برای اینکه بگیری تو انتقامش مرا
      میان نافله هایش چه ناله ها کرده
      
      اگر که شیعه شدیم اعتقاد مااین است
      به یمن توست به ما هم گر اعتنا کرده
      
      تو گفته ای که بود الگوی تو مادر تو
      همان که شیر خدا بر وی اقتدا کرده
      
      هزار سال گذشته هنوز عزاداری
      تمام عمر تو را غصه اش عزا کرده
      
      شنیده ام که بدست شماست پیرهنش
      نگه به پیرهنش بادلت چها کرده
      
      برای زخم کبودش بیار دارویی
      همان که بهر ظهورت خدا خدا کرده
      
      جواد حیدری

      
      ******************
      
      
      دردم مداوا میکنی مثل همیشه
      عقده ز دل وا میکنی مثل همیشه
      
      آیینه زیبا می شود با یک نگاهت
      دل را تو شیدا میکنی مثل همیشه
      
      دروازه لطف و کرم را می گشائی
      وقتی که لب وا می کنی مثل همیشه
      
      از گوشه چشمت کرم می ریزد آقا
      از بس که غوغا میکنی مثل همیشه
      
      پرونده اعمال ما گرچه سیاه است
      می دانم امضا میکنی مثل همیشه
      
      دل مرده ام اما تو با یک گوشه چشمی
      کار مسیحا میکنی مثل همیشه
      
      بهر ظهور خود چرا ای یوسف عشق
      امروز و فردا میکنی مثل همیشه
      
      تو مثل بابایت علی غمهای خود را
      با چاه نجوا میکنی مثل همیشه
      
      تو مثل زهرا مادرت از بس که خوبی
      با ما مدارا میکنی مثل همیشه
      
      شبهای جمعه کربلا همراه مادر
      تو روضه برپا میکنی مثل همیشه
      
      سید مجتبی شجاع
      
      ******************
      
      
      بالی برای رفتن تا آسمان بده
      راهی برای دیدن رویت نشان بده
      
      ما مردمان ساده دل این زمانه ایم
      اصلا خودت بیا و دعا یادمان بده
      
      ما با سه شنبه های شما خو گرفته ایم
      اندازه لیاقتمان جمکران بده
      
      برگرد و تکیه بر روی دیوار کعبه کن
      ظهری به وقت شرعی زهرا اذان بده
      
      خود را معرفی کن و یابن الحسن بخوان
      و بعد قبر مادر خود را نشان بده....
      
      محسن اصلانی

    ******************
      
      
      بعد از گذشت این همه لیل و نهارها
      تازه شدیم مثل همه بی قرارها
      
      غفلت که همدم همه ی لحظه های ماست
      کوتاه کرده دست مرا از نگارها
      
      میل گناه در دل ما موج می زند
      بیهوده نیست این همه دوری ز یارها
      
      در این زمانه هیچ کسی فکر یار نیست!
      یعنی گرفته آینه ها را غبارها
      
      در راه وصل او قدمی برنداشتیم
      جا مانده ایم گوشه ی تنگ حصارها
      
      افعال خویش را همه توجیه می کنیم
      با کثرت مشاغل و با این شعارها ...
      
      این چه بساطی است که ما در می آوریم
      بی حرمتی به او بُوَد این گونه کارها
      
      دیدار یار لازمه اش پاکی است و بس
      تقوا مداری است نشان عیارها
      
      خواهیم اگر که او نظری هم به ما کند
      باید شویم آینه ی مهزیارها
      
      او را به حق پهلوی زهرا قسم دهیم
      شاید نجاتمان دهد از گیر و دارها
      
      محمد فردوسی
      
      ******************
      
      
      دلهاي ما لب تشنه‌ي باران نورت
      چشم انتظار صبح زيباي ظهورت
      
      مي باري عطر روشناي صبح دم را
      بر جاده هاي شب زده وقت عبورت
      
      ما را ببر با خود به ديدار خداوند
      از سمت سهله جمکران، از کوه طورت
      
      آقا اگر هم قلب ما از جنس سنگ است
      شايد شود نيمه شبي سنگ صبورت
      
      هر روز بين کوچه هاي فاطميه
      لبريز ماتم مي شود چشم غيورت
      
      صاحب عزا با واهمه مي خوانم امشب
      مرثيه هاي مادرت را در حضورت
      
      حس مي کني آن التهاب شعله ها را
      لحظه به لحظه ، مو به مو ، صورت به صورت
      
      هر روز قبر بي نشاني ندبه دارد
      چشم انتظار صبح زيباي ظهورت
      
      یوسف رحیمی
      
      ******************
      
      مجنون حریف غصه ی لیلا نمی شود
      زخم فراق بی تو مداوا نمی شود
      
      فالی زدم به حضرت حافظ جواب داد
      بخت همیشه بسته ی ما وا نمی شود
      
      آب از سرم گذشته در این موج بی کسی
      ساحل حریف طعنه ی دریا نمی شود
      
      من آمدم به درد دلم چاره ای کنی
      حالا مگر به جان تو فردا نمی شود
      
      قدری بیا و حال خراب مرا ببین
      حالی بپرس کم ز تو آقا نمی شود
      
      دلخوش به هیئتم که همیشه حضور تو
      جز در هوای روضه ی سقا نمی شود
      
      جان دو دست حضرت عباس جان مشک
      آقا بیا که بخت دلم پا نمی شود
      
      آقا به جان پهلوی زهرا ظهور کن
      درد مدینه بی تو مداوا نمی شود
      
      آقا شنیده ایم که بهار ظهور تو
      بی انتقام حضرت زهرا نمی شود
      
      علی اشتری
      
      ******************
      
      
      مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
       گاهی غبار جاده‌ی لیلا کنی مرا
      
      کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
      قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
      
      پیش طبیب آمده‌ام درد می‌کشم
       شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
      
      من آمدم که این گره‌ها واشود همین
       اصلا بنا نبود ز سر واکنی مرا
      
      حالا که فکر آخرتم را نمی‌کنم
       حق می‌دهم که بنده‌ی دنیا کنی مرا
      
      من سالهاست میوه‌ی خوبی نداده‌ام
       وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا؟
      
      آقا برای تو نه برای خودم بد است
       هر هفته در گناه تماشا کنی مرا
      
      من گم شدم تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
       وقتش شده بیایی و پیدا کنی مرا
      
      این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
       شاید غلام خانه‌ی زهرا کنی مرا
      
      علی اکبر لطیفیان



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: امام زمان(ع) در فاطمیه مهدی وحیدی
[ 18 / 12 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان(ع) در فاطمیه


      وقتی برای مادر ما گریه می کنید
       با درد و آه و شرم و حیا گریه می کنید
      
      کی دیده اشک مادر خود را به کوچه ها
      این قصّه را ندیده چرا گریه می کنید؟
      
      زیبا برای مادر ما ضجّه می زنید
      خیلی شبیه با شهدا گریه می کنید
      
      مسمار را شنیده ولیکن ندیده اید
      امّا چه خوب داغ مرا گریه می کنید
      
      با این حساب مرهم غم های ما شوید
      گویی کنار آل عبا گریه می کنید
      
      ما از خدا عطای شما را گرفته ایم
      دیگر چرا ز غصّه شما گریه می کنید
      
      عمری به سوگ ماه مدینه نشسته اید
       عمری برای کرببلا گریه می کنید
      
      آخر زمان روز فرج میرسد ز راه
      از بس شما به سوز و دعا گریه می کنید
      
      برگرفته از وبسایت دوستداران حاج منصور
      
      *******************
      
     
      آشفته بود این دل و بیمار هم شدیم
      بیمار که شدیم گرفتار هم شدیم
      
      ما برای تو نه که باری نبرده ایم
      تازه برای تو همه سربار هم شدیم
      
      ما جای اینکه دلخوشی حضرتت شویم
      ماندیم در گناه و دل آزار هم شدیم
      
      آزرده بود از دل ما قلب یوسف و
      دست تهی روانه ی بازار هم شدیم
      
      وقتی نمیشناسمت آقا چه فایده
      گیرم اگر که دعوت دیدار هم شدیم
      
      ما سنگ بر زلالی آیینه ریختیم
      روشن که هیچ بلکه همه تار هم شدیم
      
      وقتِ گناه، ما جلویش در نیامدیم
      گاهی برای معصیت ابزار هم شدیم
      
      ما را به حال خویش دمی تو رها مکن
      غافل شدیم تا که ز تو خوار هم شدیم
      
      انگار که بدی دلم را ندیده ای
      تازه غریق رحمت بسیار هم شدیم
      
      گرچه گناهکار ولی فاطمیه ها
      گریان روضه ی در و دیوار هم شدیم
      **
      اجرا شده توسط حاج منصور ارضی
      
      ********************
      
      
      آهت اگر دامانِ آدم را بگیرد
      آتش تمامِ اهلِ عالم را بگیرد
      
      آنروز، غیر از دست هایت نیست دستی
      که باز هم از لطف، دستم را بگیرد
      
      بین غم و شادی اگر که غم، غم توست
      قلبم همیشه جانب غم را بگیرد
      
      جز اشک، بِین چنته ام چیزی ندارم
      ای کاش، چشمانِ تو این کم را بگیرد
      
      باید تقاصی را بگیری تا خدا هم
      اینگونه از قلبِ تو ماتم را بگیرد
      
      وقتی به یاد مادرت از دیده آید
      این آب، حکم آب زمزم را بگیرد
      
      چشمان من هم آمده در فاطمیّه
      خرجیِّ ایّام محرّم را بگیرد
      
      زهرا برای زخم پهلو، زخم بازو
      باید که از دستِ تو مرهم را بگیرد
      
      این روزها زینب دعا دارد؛ خدا کاش
      از مادرم این قامت خم را بگیرد
      
      محمد بیابانی
      
      ***********************
      
     
      دلداه بايد بود و از دلدار بايد خواند
      مانند مرغي دور از گلزار بايد خواند
      
      از گفتنِ يكبار نامِ تو هزاران حيف
      يعني تو را تكرار در تكرار بايد خواند
      
      يك عمر از دردِ فراقت شعر بايد گفت
      از شادي وصلت دو صد طومار بايد خواند
      
      تكبيره الاحرام ما كِي مي زند آقا؟
      حرفِ نمازي را كه پشتِ يار بايد خواند
      
      اين روزها امّا به همراهِ نگاهِ تو
      با گريه از احوالِ يك بيمار بايد خواند
      
      ما را ببخش آقا، كمي امشب تحمل كن
      اين روضه ها سخت است پس خونبار بايد خواند
      
      يا حرف از سيلي يك نامرد بايد زد
      يا از جراحاتِ در و ديوار بايد خواند
      
      محمّد بياباني
      
      ***********************
      
      
      خبری می رسد از راه خبر نزدیک است
      آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
      
      طبق آیات و روایات رسیده ای قوم
      جمعۀ آمدن او به نظر نزدیک است
      
      عاقبت فصل زمستان به سر آید روزی
      باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است
      
      قطره چون رود شود راه به جایی ببرد
      به دعای فرج جمع اثر نزدیک است
      
      با ظهورش حرم فاطمه را می سازیم
      بار بر بند برادر که سفر نزدیک است
      
      راه دور دل ما تا به در خیمۀ او
      از در خانۀ زهرا چقدر نزدیک است
      
      آه گفتم که در خانه و یادم آمد
      غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است
      
      گر چه از آتش در سوخته جانم اما
      بیشتر روضۀ کوچه به جگر نزدیک است
      
      باز کابوس سراغ پسری آمده است
      باز می لرزد و انگار که شر نزدیک است
      
      مادرت را ببر از رهگذر نامردان
      کوچه بند آمده از کینه خطر نزدیک است
      
      تا که افتاد زمین زلزله در عرش افتاد
      هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است
      
      دو قدم رفته نرفته نفسش بند آمد
      پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است
      
      داغ مادر به جگر می رسد اما انگار
      اثر داغ برادر به کمر نزدیک است
      
      محسن عرب خالقی
      برگرفته از وبلاگ حسینیه
      
      ***********************
      
      
      جان جهان جهان جان تسلیت عرض میکنیم
      ولی امر مهربان تسلیت عرض میکنیم
      
      به غم نشسته ای ولی غریب و زار و بی کسی
      ای کس و کار بی کسان تسلیت عرض میکنیم
      
      هم دل تو گرفته است هم دل ما گرفته است
      به آه و ندبه و فغان تسلیت عرض میکنیم
      
      شبیه قبر گمشده گم شده ای میان ما
      دلبر بی نام ونشان تسلیت عرض میکنیم
      
      فاطمیه رسـیده و دوبـاره داغ دیـده ای
      غصه و حزن بی کران تسلیت عرض میکنیم
      
      فاطمیه رسیده و خمیده راه می روی
      وارث قامتی کمان تسلیت عرض میکنیم
      
      فدای شال مشکی ات فدای گریه های تو
      حضرت شاه روضه خوان تسلیت عرض میکنیم
      
      برای مادر شهیده ات عزا گرفته ایم
      شاهد روضه هایمان تسلیت عرض میکنیم
      
      میکشد عاقبت تو را غصه ی میخ و سینه ای...
      مرهم مادری جوان تسلیت عرض میکنیم
      
      پهلوی مادر تو را با لگدی شکسته اند
      جنین نمیخورد تکان... ، تسلیت عرض میکنیم
      
      همین اشاره کافی است "بِأَیِ ذَنبٍ قُتِلَت..."
      حضرت صاحب الزمان تسلیت عرض میکنیم
      
      علیرضا خاکساری
      
      ********************
      
     
      ای روشنایی سحر فاطمیه ام
      صاحب عزای خونجگر فاطمیه ام
      
      ایام میروند به امید دیدنت
      یك بار رد شو از گذر فاطمیه ام
      
      دست مرا بگیر و به دنبال خود ببر
      تا با تو طی شود سفر فاطمیه ام
      
      آقا گناه روزی چشم مرا گرفت
      رزقی بده به چشم تر فاطمیه ام
      
      با خود همیشه گفته ام آیا نمی شود
      دیدار روی تو ثمر فاطمیه ام
      
      وقتی شنیده ام كه میایی به روضه ها
      هرشب اسیر و در به در فاطمیه ام
      
      پایان راه سینه زنی ها شهادت است
      ای كاش گل كند هنر فاطمیه ام
      
      در میزنم كه اذن عیادت دهی به من
      با این امید پشت در فاطمیه ام
      
      محمد بیابانی
      
      **********************
      
     
      هوای شهر بهاری ولی غم انگیز است
      بهار اگر تو نباشی شبیه پائیز است
      
      دلم هوای تو کرده چه میشود آیی
      ببین که کاسه صبرم ز غصه لبریز است
      
      قسم به عصمت زهرا کسی که در قلبش
      ولایت تو ندارد فقیر و بی چیز است
      
      به انتظار قدومت مسافر زهرا
       ببین که جمعه به جمعه گدا سحر خیز است
      
      به عالمی نفروشم دمی ز حالم را
      که انتظار فرج قیمتی ترین چیز است
      
      شنیده ام که به سختی جدا شدند از هم
      در شکسته که با مادرت گلاویز است
      
      فقط تویی که زیارت نموده ای هر شب
      امام زاده ی نازی که بین دهلیز است
      
      یگانه مرهم یاس شکسته سینه بیا
      غریب خسته دل و دلبر مدینه بیا
      
      محمود مربوبی
      
      ********************
      
      
      اگر که درد می کشیم به یار بی توجّه ایم
      به نسخه ی خداییِ نگار بی توجّه ایم
      
      به عشق یار دست از گناه خود نمی کشیم
      به شیوه ی درست انتظار بی توجّه ایم
      
      کنار جاده با دل شکسته ایستاده ایم
      ولی به حرف های آن سوار بی توجّه ایم
      
      اگر هنوز شاخه ی دلم ثمر نمی دهد
      به برکت زمین و کشت و کار بی توجّه ایم
      
      اگر خزان گرفته روزهای سرد انتظار
      به معنی حقیقی بهار بی توجّه ایم
      
      هزار بار خواندی و هزار بار گفتی و
      و ما هزارها هزار بار بی توجّه ایم
      
      گره به کارمان اگر که خورده علت این بُود
      به دست های مردم ندار بی توجّه ایم
      
      زیاد روی توبه های ما حساب وا نکن
      که ما به قول و وعده و قرار بی توجّه ایم
      
      برای وصف یار باید از همه گذشت و محض یار
      هنوز ما به قبله مهزیار بی توجّه ایم
      
      فقط به شوق کعبه ی رخ تو بوده است اگر
      به زخم ها و طعنه های یار بی توجّه ایم
      
      به فکر شال مشکی و عزای مادر توایم
      به جنب و جوش عید و نوبهار بی توجّه ایم
      
      غروب فاطمیّه را نمی دهم به صبح عشق
      گمان مکن به روضه های یار بی توجّه ایم
      
      جواد پرچمی

      
      **********************
      
      شام غریبان
      
      ما آمديم امشب كه حيران تو باشيم
      آشفته­ي حالِ پريشانِ تو باشيم
      
      تقصيرِ هجران است، تقصيرِ فراق است
      امروز اگر پاره گريبانِ تو باشيم
      
      مثلِ كويرِ تشنه مي مانيم و بايد
      روزي خورِ الطافِ بارانِ تو باشيم
      
      از دردهاي ما طبيبان نا اميدند
      انگار بايد تحتِ درمانِ تو باشيم
      
      شكرِ خدا اين روزها توفيق داريم
      هم ناله­ي چَشمانِ گريانِ تو باشيم
      
      شايد خدا قسمت كند يك فاطميه
      اندازه­ي يك روضه مهمانِ تو باشيم
      
      صاحب عزاي فاطميه بايد امشب
      گريه كنِ شامِ غريبانِ تو باشيم
      
      محمّد بياباني 

      
      **********************
      
      
      راهت نمی افتد به ما انگار یک بار
      بر روی چشمانم قدم بگذار یک بار
      
      دیدند خیلی ها تو را، اما نبوده
      سهم نگاه من از آن بسیار یک بار
      
      بین بساطم نیست آهی که بگیرد
      چشم خریدار تو را ای یار یک بار
      
      یابن الحسن هایم جواب آیا ندارد؟!
      پاسخ بده بر این همه تکرار یک بار
      
      این عاصی بر روی خاک افتاده را هم
      در زمرۀ دلدادگان بشمار یک بار
      
      نا قابل است اما دعا دارم همیشه
      خرج تو گردد جان بی مقدار یک بار
      
      ای کاش می شد که برای ما بگیری
      وقت ملاقاتی از آن بیمار یک بار
      
      بد دید از همسایه ها اما نیفتاد
      او از لبش "الجار ثُم الدار" یک بار
      
      با دردها می ساخت اما دم نمی زد
      از زخم های آتش و مسمار یک بار
      
      محمد بیابانی
      برگرفته از وبلاگ حسینیه
      
      **********************
      
      
      شاید آقا بیاید این هفته
      پرده از رخ گشاید این هفته
      عمر من طی شده به این امید
      شاید آن هفته، شاید این هفته
      
      جمعه ها می روند از پی هم
      غصه ام سر نیامد آقا، هم
      
      ای نگار دلم، نمی آیی
      غمگسار دلم، نمی آیی
      در دل شعله ها، دلم سوزد
      به کنار دلم، نمی آیی
      
      نفسم بند آمده، از غم
      غصه ام سر نیامد، آقا، هم
      
      پیر هجرت شدم، بیا پیرم
      روی ماهت، ندیده می میرم
      تا زمان رسیدنت، هر سال
      روضه ی فاطمیه می گیرم
      
      صاحب العصر و زمان، عجِّل
      فاطمیه شده، عزیزه دل
      
      سوی من یک نگاه، یک دفعه
      تا شوم رو به راه، یک دفعه
      گر به ما سر زدن خطا باشد
      تو و یک اشتباه، یک دفعه
      
      قدمی رنجه کن، گل نرگس
      بهر زهرا گرفته ام، مجلس
      
      ای سرا پات مثل پیغمبر
      نقش امضات مثل پیغمبر
      فاطمه در میان آتش و آه
      گرم رویات، مثل پیغمبر
      
      ای تمام نیایش زهرا
      زود برگرد، خواهش زهرا
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
      **********************
      
      
      وای بر حالم اگر از تو جدا باشم من
      همه عمر گرفتار بلا باشم من
      
      شک ندارم همه خواسته تو این است
      لحظه ای هم که شده عبد خدا باشم من
      
      تا زمانیکه دلم خانه این و آن است
      جا ندارم که پذیرای شما باشم من
      
      چقدر غرق گنه بودم و تو می دیدی
      همه عمرم خجل از روی شما باشم من
      
      تا به کی در پی گیسوی تو آواره شوم
      دردمندانه به دنبال دوا باشم من
      
      گوئیا قسمت من این همه سرگردانی است
      همچو زلف به هم خورده رها باشم من
      
      کاش می شد به دل و جان بکشم ناز تو را
      یار تو مثل امام و شهدا باشم من
      
      کاش می شد به همراه تو یک فاطمیه
      میهمان حرم کرب و بلا باشم من
      
      ای عزیز دل زهرا به کجا خیمه زدی
      زائر خیمه سبزت به کجا باشم من
      
      جان آن مادر غمدیده و بی یار بیا
      به گرفتار میان در و دیوار بیا
      
      قاسم نعمتی
      
      **********************
      
      
      وقتی که نیستی تو بهارم بهار نیست
      وقتی که نیستی تو به دلها قرار نیست
      
      این روزهای تلخ که بی تو به شب رسند
      آهسته مردن است دگر انتظار نیست
      
      من عصرهای جمعه فقط بغض می کنم
      باران اشک های من از اختیار نیست
      
      تسلیم هجر توست دل شرحه شرحه ام
      تیغ فراق هست و مسیر فرار نیست
      
      معلوم شد از اینکه به یاد تو نیستم
      این ناله ها ز دوری تو جز شعار نیست
      
      وقتی پی هر آنچه بجز یار می روم
      فرصت برای عاشقی با نگار نیست
      
      دنیا چو قبله ی دل گمکرده راه شد
      آن دل به سوی خیمه ی تو رهسپار نیست
      
      یا ایهالعزیز به ما هم تصدقی ...
      چیزی میان کاسه ی این بد بیار نیست
      
      اصلا تمام سال مرا فاطمیه کن
      بی نام مادر تو مرا اعتبار نیست
      
      ما را به نام نوکر زهرا شناختند
      خیری جز این طریق در این روزگار نیست
      
      رضا رسول زاده
      
      **********************
      
      
      دوباره هیئت ما در عزای مادرتان
      رسیده است به زیر كسای مادرتان
      
      میان ذكر مصیبت عجیب نیست اگر
      شنیده می شود این جا صدای مادرتان
      
      تمام فاطمیه گریه می كنم اما
      خدا گریسته اول برای مادرتان
      
      گران بهاتر از این چشم ها نداشته ایم
      همین دو چشمۀ زمزم فدای مادرتان
      
      امام عصر دل زخم خورده ی ما را
      شكسته تر نكن از ماجرای مادرتان
      
      به چشم های عزادار ما نمی گویی
      كجاست آن حرم با صفای مادرتان؟
      
      اگر كه قسمت مان نیست لااقل ما را
      ببر مدینه، همان كربلای مادرتان
      
      مسعود یوسف پور

      
      **********************
      
      
      ما آه سرد از دل مضطر کشیده ایم
      بار فراق با مژه ی تر کشیده ایم
      
      همساز روزگار به عشق تو بوده ایم
      از دوری تو رنج مکرر کشیده ایم
      
      هر جا شنیده ایم خبر از تو می دهند
      در طوفشان به شوق رخت پر کشیده ایم
      
      از کوی عاشقان چو گذشتیم، با امید
      ما از پی ات به محفلشان سر کشیده ایم
      
      از بس که از فراق تو افسرده دل شدیم
      بر سینه نقش نرگس پرپر کشیده ایم
      
      آقایی تو باعث این شد به عاشقی
      پا از گلیم خویش فراتر کشیده ایم
      
      خود خواستیم و شکر ، که با لطف حضرتت
      جام بلای بندگی ات سر کشیده ایم
      
      ما بر تسلی دل تو در حسینیه
      هر فاطمیه ناله ی مادر کشیده ایم
      
      رضا رسول زاده
      
      ***********************
      
      
      دنيا چه زیبا می شود وقتی بیایی
      خوشحال زهرا می شود وقتی بیایی
      
      نور تو می تابد به عالم با ظهورت
      خورشید رسوا می شود وقتی بیایی
      
      فصل خزان زندگی پایان بگیرد
      هر غنچه ای وا می شود وقتی بیایی
      
      وقت نمازت از ملازم هایت آقا
      هر روز عیسی می شود وقتی بیایی
      
      با ذوالفقاری که به دست خود بگیری
      حیدر تماشا می شود وقتی بیایی
      
      زخمی که روی سینه ی مادر نشسته
      حتما مداوا می شود وقتی بیایی
      
      گنبد بسازی در بقیع مثل خراسان
      دلها مصفا می شود وقتی بیایی
      
      در کوفه وقتی روضه ی زینب بخوانی
      هر دیده دریا می شود وقتی بیایی
      
      شب های جمعه روضه در صحن اباالفضل
      هر هفته بر پا می شود وقتی بیایی
      
      رضا رسول زاده
      
      **********************
      
      
      مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا
      حال و هوای گریه داری یابن الزهرا
      
      این روزها خیلی دلت را غم گرفته
      دلخسته از این روزگاری یابن الزهرا
      
      با واژه ی «مادر» شود آهت کشیده
      در لا به لای اشک و زاری یابن الزهرا
      
      ای وای مادر های تو می گوید آقا
      خیلی برایش بی قراری یابن الزهرا
      
      آقا مگر من مرده ام که مثل حیدر
      سر را به زانو می گذاری یابن الزهرا
      
      آقا! تنم، جانم، همه چیزم فدایت
      آماده ام بر جان نثاری یابن الزهرا
      
      گریه مکن که طفل اشک بی قرارم
      با گریه ات گردیده جاری یابن الزهرا
      
      جز اشک دیده مرهم دیگر ندارم
      با عرض پوزش از «نداری» یابن الزهرا
      
      از این که هستم دوستدار مادر تو
      حتماً مرا تو دوست داری یابن الزهرا
      
      تا این که باشم زائر قامت خمیده
      دنبال یک سنگ مزاری یابن الزهرا
      
      «زهرا» به «زهراها» شده تبدیل... یعنی :
      در کوچه شد آیینه کاری یابن الزهرا
      
      محمد فردوسی
      
      *******************
      
      
      
      ای کعبه سیه پوش غم مادرتان
      عالم همه زنده از دم مادرتان
      
      ماها که به این روضه مشرف شده ایم
      بوده است فقط از کرم مادرتان
      
      آقا تو کجا روضه گرفتی، مهدی؟
      در کرببلا؟ یا حرم مادرتان ؟
      
      امروز اگر آخر عمرم باشد...
      گریم ز غم عمر کم مادرتان
      
      انگار ز پشت در بلند است هنوز
      با هر لگد، ای محسنمِ مادرتان
      
      ای منتقم پهلوی زهرا مهدی
      برگرد، به قامت خم مادرتان
      
      آنقدر نیامدی که دشمن سوزاند
      در آتش کینه پرچم مادرتان
      
      بگذار بسوزند که تا محشر هم
      بالاست همیشه علم مادرتان
      
      میثم میرزائی
      از وبلاگ افلاکیان شلمچه
      
      ********************
      
 
       باز آمدم كه درد دلم را دوا كني
      تا بلكه بيشتر دل من مبتلا كني
      
      بازآمدم كه باتو كمي درد دل كنم
      شايد مرا زبغض گلويم رها كني
      
      خواهم زفاطميه بگويم براي تو
      بايد دوباره مجلس روضه بپا كني
      
      سخت است خواندن اين روضه ها بيا
      تا با زبان خود سر اين روضه وا كني
      
      فصل عزاي مادرت آمد شتاب كن
      بايد بيايي و طلب خون بها كني
      
      آن شب غرور مادرتان پشت در شكست
      آقا بياكه حق عدو را اَدا كني
      
      زهرا كه رفت هم نفس چاه شدعلي
      تادق نكرده است تو بايد دعا كني
      
      آقا مدينه مجلس گريه بپا مكن
      بايد و گرنه گريه ي خود بي صدا كني
      
      يعني شبيه فاطمه مجبور مي شوي
      بيرون شهر كلبه ي احزان بنا كني
      
      مهدی چراغ زاده
      
      *********************
      
         
      آقا بیا دعای مرا مستجاب کن
      ما را برای نوکریت انتخاب کن
      
      قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه
      امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن
      
      تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت
      دستی بکش به روی دلم فتح باب کن
      
      تا کی به لب دعای فرج،تا کی انتظار؟!
      آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن
      
      ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است
      رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن
      
      ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان
      امشب میان سینه ی ما انقلاب کن
      
      ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم
      یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ...
      
      محمد فردوسی
      
      *********************
      
      
      سال ها منتظر روز وصالت هستم
      چشم در راه تماشای جمالت هستم
      
      گر چه دورم ز تو امّا به خیالم آقا
      صبح و شب معتکف کعبه ی خالت هستم
      
      من که در باغ کرامات تو پرورده شدم
      با گنهکاری خود،میوه ی کالت هستم
      
      خوب می دانم از این که چقدَر آقا جان
      باعث درد سر و رنج و ملالت هستم!
      
      با همه بار گناهی که به گردن دارم
      نکند فکر کنی وزر و وَبالت هستم
      
      روسیاهی مرا تو به رخ من نکشی
      تا قیامت به خدا محو خصالت هستم
      
      خوش به حال من مسکین که تو آقای منی
      افتخارم بُوَد این جمله ... "بلالت هستم"
      
      آن قدَر آه از این چاه دلم جوشیده
      که دگر چشمه ی جوشان زلالت هستم
      
      بی جهت نیست که در بزم عزا می گریم ش
      چون که من ریزه خور نان حلالت هستم
      
      قامت سرو تو را فاطمیّه خم کرده
      تا ابد گریه کن قد هلالت هستم
      
      محمد فردوسی



موضوعات مرتبط: امام زمان (عج)

برچسب‌ها: امام زمان(ع) در فاطمیه مهدی وحیدی
[ 18 / 12 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد